۱۳۸۷ دی ۱۱, چهارشنبه

نامه يزدگرد سوم به عمر تازي



آنچه براي آگاهي هم وطنان ارجمند ايراني در ذيل مي آيد متن ترجمه نامه عمر خليفه دوم به یزدگرد سوم ساسانی و پاسخ یزدگرد به عمر می باشد. نسخه اصلی این نامه ها در موزه لندن نگهداری می شود. زمان نگاشته شدن این نامه ها مربوط می شود به پس از جنگ قادسیه و پیش از جنگ نهاوند که حدوداً چهار ماه به طول انجاميد .
از عمر بن الخطاب خلیفه مسلمین به یزدگرد سوم شاهنشاه پارس
یزدگرد، من آینده روشنی برای تو و ملت تو نمی بینم مگر اینکه پیشنهاد مرا بپذیری و با من بیعت کنی. تو سابقا بر نصف جهان حکم می راندی ولی اکنون که سپاهیان تو در خطوط مقدم شکست خورده اند و ملت تو در حال فروپاشی است. من به تو راهی را پیشنهاد می کنم تا جانت را نجات دهی.
شروع کن به پرستش خدای واحد، به یکتا پرستی، به عبادت خدای یکتا که همه چیزرا او آفریده. ما برای تو و برای تمام جهان پیام او را آورده ایم، او که خدای راستین است.
از پرستش آتش دست بردار و به ملت خود فرمان بده که آنها نیز از پرستش آتش که خطاست دست بکشند، بما بپیوند الله اکبر را پرستش کن که خدای راستین است و خالق جهان.
الله را عبادت کن و اسلام را بعنوان راه رستگاری بپذیر. به راه کفر آمیز خود پایان بده و اسلام بیاور و الله اکبر را منجی خود بدان.
با این کار زندگی خودت را نجات بده و صلح را برای پارسیان بدست آر. اگر بهترین انتخاب را می خواهی برای عجم ها ( لقبی که عربها به پارسیان می دادند بعمنی کودن و لال) انجام دهی با من بیعت کن.الله اکبرخلیفه مسلمینعمربن الخطاب

نامه يزدگرد : از شاه شاهان، شاه پارس، شاه سرزمینهای پرشمار، شاه آریایی ها و غیر آریایی ها، شاه پارسیان و نژادهای دیگر از جمله عربها، شاه فرمانروایی پارس، یزدگرد سوم ساسانی به عمربن الخطاب خلیفه تازیان ( لقبی که پارسیان به عربها می دهند به معنی سگ شکاری )
به نام اهورا مزدا آفریننده زندگی و خرد
تو در نامه ات نوشته ای می خواهی ما را به راه راست هدایت کنی، به راه خدای راستینت، الله اکبر، بدون اینکه هیچگونه آگاهی داشته باشی که ما که هستیم و چه را می پرستیم.
این بسیار شگفت انگیز است که تو لقب فرمانروای عربها را برای خودت غصب کرده ای آگاهی و دانش تو نسبت به امور دنیا به همان اندازه عربهای پست و مزخرف گو و سرگردان در بیابانهای عربستان و انسانهای عقب مانده بیابان گرد است.
مردک، تو به من پیشنهاد می کنی که خداوند یکتا را بپرستم در حالیکه نمی دانی هزاران سال است که ایرانیان خداوند یکتا را می پرستند و روزی پنج بار به درگاه او نماز می خوانند. هزاران سال است که در ایران، سرزمین فرهنگ و هنر این رویه زندگی روزمره ماست.
زمانیکه ما داشتیم مهربانی و کردار نیک را در جهان می پروراندیم و پرچم پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک را در دستهایمان به اهتزاز درمی آوردیم تو و پدران تو داشتند سوسمار میخوردند و دخترانتان را زنده بگور می کردید .شما تازیان که دم از الله می زنید برای آفریده های خدا هیچ ارزشی قائل نیستید ، شما فرزندان خدا را گردن می زنید، اسرای جنگی را می کشید، به زنها تجاوز می کنید، دختران خود را زنده به گور می کنید، به کاروانها شبیخون می زنید، دسته دسته مردم را می کشید، زنان مردم را میدزدید و اموال آنها را سرقت می کنید. قلب شما از سنگ ساخته شده است. ما تمام این اعمال شیطانی را که شما انجام می دهید محکوم می کنیم. حال با اینهمه اعمال قبیح که انجام می دهید چگونه می خواهید به ما درس خداشناسی بدهید؟ تو بمن می گویی از پرستش آتش دست بردارم، ما ایرانیان عشق به خالق و قدرت خلقت او را در نور خورشید و گرمی آتش می بینیم. نور و گرمای خورشید و آتش ما را قادر می سازد که نور حقیقت را ببینیم و قلبهایمان برای نزدیکی به خالق و به همنوع گرم شود. این بما کمک می کند تا با همدیگر مهربانتر باشیم و این نور اهورایی را در اعماق قلبمان روشن می سازد.
خدای ما اهورا مزداست و این بسیار شگفت انگیز است که شما تازه او را کشف کرده اید و نام الله را بر روی آن گذارده اید. اما ما و شما در یک سطح و مرتبه نیستیم، ما به همنوع کمک می کنیم ، ما عشق را در میان آدمیان قسمت می کنیم، ما پندار نیک را در بین انسانها ترویج می کنیم، ما هزاران سال است که فرهنگ پيش رفته خود را با احترام به فرهنگ های دیگر بر روی زمین می گسترانیم ، در حالیکه شما به نام الله به سرزمینهای دیگر حمله می کنید، مردم را دسته دسته قتل عام می کنید، قحطی به ارمغان می آورید و ترس و تهی دستی به راه می اندازید، شما اعمال شیطانی را به نام الله انجام می دهید. چه کسی مسئول اینهمه فاجعه است؟
آیا الله به شما دستور داده قتل کنید، غارت کنید و ویران کنید؟یا اینکه پیروان الله به نام او این کارها را انجام می دهند؟ و یا هردو؟شما می خواهید عشق به خدا را با نظامی گری و قدرت شمشیر هایتان به مردم یاد بدهید. شما بیابان گردهای وحشی می خواهید به ملت متمدنی مثل ما درس خداشناسی بدهید. ما هزاران سال فرهنگ و تمدن در پشت سر خود داریم، تو بجز نظامی گری، وحشی گری، قتل و جنایت چه چیزی را به ارتش عربها یاد داده ای؟ چه دانش و علمی را به مسلمانان یاد داده ای که حالا اصرار داری به غیر مسلمانان نیز یاد بدهی؟ چه دانش و فرهنگی را از الله ات آموخته ای که اکنون می خواهی به زور به دیگران هم بیاموزی؟
افسوس و ای افسوس ... که ارتش پارسیان ما از ارتش شما شکست خورد و حالا مردم ما مجبورند همان خدای خودشان را این بار با نام الله پرستش کنند و همان پنج بار نماز را بخوانند ولی اینکار با زور شمشیر باید عربی نماز بخوانند چون گویا الله شما فقط عربی می فهمد. من پیشنهاد می کنم که تو و همدستانت به همان بیابانهایی که سابقا عادت داشتید در آن زندگی کنید برگردید. آنها را برگردان به همان جایی که عادت داشتید جلوی آفتاب از گرما بسوزند، به همان زندگی قبیله ای ، به همان سوسمار خوردن ها و شیر شتر نوشیدنها.من تو را نهی نمی کنم از اینکه این دسته های دزد را ( ارتش تازیان) در سرزمین آباد ما رها کنی ، در شهر های متمدن ما و در میان ملت پاکیزه ما.
این چهار پایان سنگدل را آزاد مگذار تا مردم ما را قتل عام کنند، زنان و فرزندان ما را بربایند، به زنهای ما تجاوز کنند و دخترانمان را به کنیزی به مکه بفرستند. نگذار این جنایات را به نام الله انجام دهند، به این کارهای جنایتکارانه پایان بده.آریایها بخشنده، خونگرم و مهمان نوازند، انسانهای پاک به هر کجا که بروند تخم دوستی، عشق ، آگاهی و حقیقت را خواهند کاشت بنابراین آنها تو و مردم تو را بخاطر این کارهای جنایتکارانه مجازات نخواهند کرد.من از تو می خواهم که با الله اکبرت در همان بیابانهای عربستان بمانی و به شهرهای آباد و متمدن ما نزدیک نشوی ، بخاطر عقاید ترسناکت و بخاطر خوی وحشی گریت.
یزدگرد سوم ساسانی

۱۳۸۷ مرداد ۲۵, جمعه

سفره هفت سین را چگونه بچینیم


خصوصیات سفره هفت سین :
1- با حرف سین شروع شود .
2- نام آن فارسی باشد .
3- خوراکی باشد .
4- کلمه آن تفکیک ناپذیر باشد ( کلمه آن ساده باشد ) .
5- ریشه گیاهی داشته باشد .
( سیب ، سرکه ، سمنو ، سنجد ، سیر ، سماغ و سبزه ) که به جز این موارد هیچ مورد دیگری را نمی شود پیدا کرد .

زرتشت چه می گفت ؟


آموزشهای زرتشت ، آدمی را آفریده پاک و بی آلایش اهوره مزدا و همکار و یاور آفریدگار در گسترش و تکامل آفرینش و پیکار با نیروهای اهریمنی می داند ، نه گناهکاری ازلی که باید همواره روی از خوشی بگرداند و نفس خویش را بکشد و انواع شکنجه ها و هول و هراسها را برتابد تا بخشوده و رستگار شود .
زرتشت مانند بودا نمی گوید : رهایی هرکس در نیستی اوست و آدمی باید از همه لذتهای این جهان دست شوید و در گوشه ای به ریاضت بپردازد ، بلکه می گوید : آدمی برای کامروایی فردی و اجتماعی آفریده شده و زندگی ستیزه و مبارزه دیرپایی است میان نیکی و بدی و برماست که همواره پشتیبان راستی و درستی و رهرو راه نیکی باشیم و با زشتی و بدی و تباهی نبرد کنیم .
یکی از درخشانترین نمودهای پیام و آموزش زرتشت ، این است که نشانی از تعبد و پذیرش چشم و گوش بسته در آن نیست . او پیروان خویش را از فرمانبری کورکورانه و ناآگاهانه باز می دارد و می گوید :
آنچه را که از من می شنوید ، با خرد درست و منش پاک و روشن خویش بسنجید و ارزیابی کنید و آنگاه بپذیرید .

پاستور چه می گفت ؟


در هر حرفه ای که هستید سعی کنید به بدبینیهای بی حاصل آلوده نشوید و اجازه ندهید بعضی لحظات تاًسف بار که برای هر فردی ممکن است پیش آید شما را به ورطه یاًس و ناامیدی بکشاند .
در آرامش حاکم بر آزمایشگاهها و کتابخانه هایتان زندگی کنید .
نخست از خود بپرسید : برای یادگیری و خودآموزی چه کرده ام ؟ سپس همچنان که پیشتر میروید ، بپرسید : « برای کشورم چه کرده ام ؟ » و این پرسش را چندان ادامه دهید تا به این احساس شادی بخش و هیجان انگیز برسید که شاید سهمی کوچک در پیشرفت علم و اعتلای بشریت داشته اید .
به هرحال زندگی پاداشی به تلاشهایتان بدهد یا ندهد ، هنگامی که به پایان تلاشها نزدیک می شوید، هرکدامتان باید بتوانید با صدایی رسا بگویید :
« من آنچه در توان داشته ام انجام داده ام » . " لویی پاستور " (1895 – 1822)

سخنان گوهربار

" آنچه را که من انجام دادم به خواست اهورامزدا بود . اهورامزدا مرا یاری کرد . اهورامزدا مرا از بدی حفظ کرد ، هم خانه مرا و هم این کشور را . بدین سبب من در برابر اهورامزدا نیایش می کنم و اهورامزدا مرا پاداش خواهد داد " . " داریوش بزرگ "
مذهب بر مشاهدات جامعه بدوی انسانها بنا نهاده شده است و هرگز آزمایش نشده است، علم بر مشاهدات جامعه پیشرفته انسانها بنا نهاده شده است و همواره آزمایش میشود.
نه انسان پوچ است و نه زندگی بلکه رابطه انسان با زندگی پوچی است .
هگل : من هستم پس وجود دارم .
کانت : من شک می کنم پس وجود دارم
هدگر : من آنچه را که می گویم هستم .
وقتی حقیقت آزاد نیست آزادی حقیقت ندارد .
آدمی شور و شوقی بیهوده است . " سارتر "

علت رسیدن انسان به باور خدا : جهل ، ترس و نیاز .

۱۳۸۷ مرداد ۲۴, پنجشنبه

مادها

آمادها یا مادهامادها از نژاد هند و اروپایی به شمار می‌روند ‌نخستین شاه مادها دیااكواكباتان (یعنی محل تلاقی چند راه) را به عنوان پایتخت انتخاب کردبزرگترین پادشاه ماد، هووخشتره كشور ماد را، از صورت ایالت تحت تصرف كشور دیگری، به صورت امپراطوری بزرگی درآورد كه آشور و ماد و پارس را شامل بودپارسیها زبان آریایی،‌ و الفبای سی و شش حرفی خود را از مردم ماد گرفتند، و همین مادها سبب آن بودند كه پارسیها، به جای لوح گلی، كاغذ پوستی و قلم برای نوشتن به كار بردندو به استعمال ستونهای فراوان در ساختمان توجه كردند. ایشتوویگو، كه روزی نسبت به هارپاگ خشمناك شده بود، دستور داد از تن بی‌سر و دست فرزند او خوراكی فراهم آوردند و پدر را مجبور كردند كه گوشت تن فرزندش را بخورد. هارپاگ فرمان را اجرا كرد و گفت هر چه شاه امر فرماید مایه شادی او می‌شود؛ ولی كینه را دردل خود نگاه داشت و بعدها به كمك كوروش برخاست تا ایشتوویگو را خلع كند.

دانستنی های تاریخی

هفت هزار ( 7000 ) سال پیش زنی به نام ایران داز حکومت ایران را اداره می کرد .
اسم ایران از کلمه آریانا به معنی سرزمین آریایی ها یا آریاها گرفته شده است .
اولین دولت تاریخی ایران توسط دیااکو در همدان یا هگمتانه در سال 708 ق – م پایه گذاری شد .
کوروش به سال 550 ق – م به قدرت رسید .
اسم مادر کوروش بزرگ ماندانا و اسم پدرش کمبوجیه بود .

پایتخت ایران در زمان هخامنشی پرسپولیس ( تخت جمشید ) ، اکباتان ( همدان ) ، بابل و شوش بود . پایتخت ساسانی : تیسفون
سلوکیان 80 سال بر ایران فرمانروایی کردند که سرانجام به دست یکی از رؤسای قبایل پارت به نام ارشک شکست خوردند .
29 پادشاه اشکانی بر ایران سلطنت کردند .

عمر پس از 10 سال و ... خلافت در سال 23 هجری در مسجد در حال نماز توسط یک غلام ایرانی به نام فیروز معروف به " ابولوء لوء " کشته شد .
حکومت طاهریان در سال 205 هجری قمری اولین سلسله ایرانی بعد از اسلام بود .

۱۳۸۷ مرداد ۱۸, جمعه

داریوش چگونه بود ؟


به خواست اهورامزدا چنان کسی هستم که راستی را دوست هستم ، بدی را دوست نیستم ، نه مرا میل ( است ) که ( شخص ) ضعیف از طرف توانا ( به او ) بدی کرده شود نه آن مرا میل است که ( شخص ) توانایی از طرف ضعیف ( به او ) بدی کرده شود . آنچه راست ( است ) آن میل من ( است ) مرد دروغگو را دوست نیستم . تند خو نیستم . آن چیزهایی را که هنگام خشم بر من وارد می شود ، سخت با اراده نگاه می دارم . سخت بر هوس خود فرمانروا هستم .
با بررسی لوح های دیوانی تخت جمشید در می یابیم که در نظام داریوش دستمزد کارگران زن و مرد برابر بوده و بر اساس مهارت و سن مشخص می شده است . مادران کارگر از مرخصی و حقوق زایمان و حق اولاد برخوردار بوده اند .تامین عدالت عمومی ، مبارزه با قانون شکنی و اغماض دینی از اصول شاهنشاهی او بوده است

عرب ها

خلیفه مغرور و خودخواه اموی : " از این ایرانیها شگفت دارم ، هزار سال حکومت کردند و ساعتی به ما محتاج نبودند و ما صد سال حکومت کردیم و لحظه ای از آنها بی نیاز نشدیم " .

کوروش که بود ؟


زاد روز كورش بزرگ در روزی از سال 590 پ- م در هگمتانه و در سرزمین ماد گزارش شده است. پدر او كمبوجیه از بزرگان قوم پارس بود و مادرش را ماندانا یگانه دختر آخرین پادشاه سرزمین قوم ماد یعنی آستیاك ( اژی دهاك ) نوشته اند. درسال (559 ق.م) دولت بزرگی را كه مادها در غرب ایران تشكیل داده بودند تسلیم كورش بزرگ شد این كورش پسر كمبوجیه و نوه ی كورش اول است و كورش اول نوه ی هخامنش است و بدین سان بود كه كورش بزرگ نام هخامنشی را برای دولت شاهنشاهی خود برگزیداین كورش, پادشاه پارسیان و یك شاهزاده ی پارسی بود كه با كارهای درخشانش بزرگترین دولت جهانی را به وجود آورداو از (559 ق.م) تا (530 ق.م) حكومت داشته ، وی با پیوند دو قوم پارس و ماد بنیانگذار كشور ایران و فرمانروایی هخامنشی می باشد.تنها همسر كورش كاسان دانه دختر فرناسپه از خاندان هخامنشی بودكاسان دانه در زمان پادشاهی كورش در گذشت و پس از آن كورش تا زمانی كه زنده بود همسر دیگری اختیار نكرد . هئوتسیا نام دختر كورش و همسر داریوش بزرگ استكورش در غرب بر امپراطوری های لیدی و بابل چیره شد و مرز شرقی ایران را تا رود سیحون گسترش داد و با ملتهای مغلوب جوانمردانه رفتار نمودوی پاسارگادرا به پایتختی برگزید كه در فاصله 135 كیلومتری شمال شرق شیراز قرار گرفته این كورش نخستین كسی است كه توانست به تاسیس یك شاهنشاهی در جهان دست یابد همچنین او اولین كسی بود كه لقب بزرگ را از تاریخ دریافت كردامروزه با پیدایش منشور كورش كه بر روی آن فرمان آزادی وقوانین حقوق بشر حك شده تمام دنیا كورش را بنیانگذار حقوق بشر می داند به طوری كه نسخه بدلی از منشور كورش به عنوان كهن ترین فرمان شناخته شده ی تفاهم و همزیستی ملت ها در سازمان ملل متحد در فضای بین تلار اصلی شورای امنیت و تالار قیمومت جای دارد. این منشور استوانه ایی است كه پیرامون آن با خط میخی بابلی حكاكی شده است. در واقع اولین قانون حقوق بشر را می توان در محتوای متن این منشور مشاهده نمود كه به دست بشر نگاشته شده است.کارهای وی تا بدانجا ارج داشت که نامش در قران وتورات به نیکی برده شده در قرآن در سوره الکهف در آیه 83 به بعد از او با نام ذوالقرنین یاد شده، ذوالقَرنَین واژه‌ای است عربی به معنی دارنده دو شاخ، دو سده یا صاحب دویست سال. ذوالقرنین یکی از شخصیت‌های قرآن مجید کتاب مقدس اسلام است. که علامه طباطبایی در تفسیر ی کامل و دقیق ذوالقرنین را کوروش دانسته ودلیل ان تاجی است به شکل دو شاخ که کوروش بر سر می نهاده کوروش دو شاخ گاو را مظهر قدرت می‌‌دانسته که زمین بر روی آن استوار است وآنرا نماد و نشانه هخامنشیان ساخته و مجسمه‌های فراوانی از سر گاو و دوشاخ در بیشتر مناطق ایران و عراق از آن دوره به جا مانده است
بیست و نهم اكتبر روز جهانی كوروش (سایرس دیCyrus Day) نام گذاری شده است كه از دیر باز پارسیان، یهودیان، دوستداران حقوق بشر و هواداران اداره جهان به صورت ملل مشترك المنافع آن را گرامی می دارند و رعایت می كنند. این روز به مناسبت تكمیل تصرف امپراتوری بابل به دست ارتش ایران (اكتبر سال 539 پیش از میلاد) و پایان دوران ستمگری در دنیای باستان برقرار شده است . 2544 سال پیش در همین ماه اعلامیه تاریخی كوروش بزرگ در زمینه حقوق افراد و ملل انتشار یافته بود كه نخستین سنگ بنای یك دولت مشترك المنافع جهانی و هر سازمان بین المللی بشمار می آید.کوروش تنها پادشاهی است که در هر سه کتاب آسمانی مورد ستایش خداوند قرار گرفته است.

روز ملی ایران


7 آبان 539 قبل از میلاد کوروش بزرگ وارد بابل شد و 200 هزار زندانی که 100 هزار نفر آنان یهودی بودند از زندانها آزاد کرد و منشور جهانی حقوق بشر را صادر کرد و فرمان داد هیچ کس در قلمرو من نباید به خاطر عقاید و مذهب خود زندانی شود این روز باستانی به عنوان روز ملی ایران انتخاب شد.

کوروش چگونه بود ؟

كوروش یكی از كسانی بود كه گویا برای فرمانروایی آفریده شده‌اند و، به گفته امرسن، همه مردم از تاجگذاری ایشان شاد می‌شوند. روح شاهانه داشت و شاهانه به كار برمی‌خاست؛ با شكست‌ خوردگان به بزرگواری رفتار می‌كرد و نسبت به دشمنان سابق خود مهربانی می‌كرد. پس، مایه شگفتی نیست كه یونانیان درباره وی داستانهای بیشمار نوشته و او را بزرگترین پهلوان جهان، پیش از اسكندر، دانسته باشند. آنچه به یقین می‌توان گفت این است كه كوروش زیبا و خوش‌اندام بوده، چه پارسیان تا آخرین روزهای دوره هنر باستانی خویش به وی همچون نمونه زیبایی اندام می‌نگریسته‌اند؛ دیگر اینكه وی مؤسس سلسله هخامنشی یا سلسله «شاهان بزرگ» است،و فرمانروایی اقوام سامی را بر باختر آسیا چنان پایان داد كه، تا هزار سال پس از آن، دیگر نتوانستند دولت و حكومتی بسازند؛ تمام كشورهایی را كه قبل از وی در تحت تسلط آشور و بابل و لیدیا و آسیای صغیر بود ضمیمه پارس ساخت، و از مجموع آنها یك دولت شاهنشانی و امپراطوری ایجاد كرد كه بزرگترین سازمان سیاسی قبل از دولت روم قدیم، و یكی از خوش اداره‌ترین دولتهای همه دوره‌های تاریخی به شمار می‌رود. یكی از اركان سیاست و حكومت وی آن بود كه، برای ملل و اقوام مختلفی كه اجزای امپراطوری او را تشكیل می‌دادند، به آزادی عقیده دینی و عبادت معتقد بود؛ این خود می‌رساند كه بر اصل اول حكومت كردن بر مردم آگاهی داشت و می‌دانست كه دین از دولت نیرومندتر است. به همین جهت است كه وی هرگز شهرها را غارت نمی‌كرد و معابد را ویران نمی‌ساخت، بلكه نسبت به خدایان ملل مغلوب به چشم احترام می‌نگریست . ورود كورش ( بدون جنگ و پیكار) به بابل نه تنها در گزارش او بلكه در متون بابلی همچون( سالنامه نبونید) و نیز در تواریخ هرودوت( كتاب یكم, بخش تسخیر بابل) تائید شده است.همچنین پذیرش كورش توسط مردم بابل در ( كورش نامه / سیروپدی) نوشته گزنفون تائید شده است. گز نفون اظهار می دارد كه مردمان همه ی كشورها با رضایت خودشان پادشاهی و اقتدار كورش را پذیرفته بودند.- در سیاحت نامه فیثاغورت در وصف كورش آمده است:( در شوش باغ های باصفا كه از چرخاب های بزرگ آبیاری می شود بر قصر احاطه كرده ...در یكی از این باغها كشتزاری است كه كورش باید بیل برداشته چارمین بخش از یك ساعت را در آنجا كشاورز باشد)درباره كورش گوید: ( در این بوستان خود كورش بزرگ به یاد می آورد كه انسان است و در حوائج مانند عموم مردم یكسان...در یكی از مراسم كورش تفضل كرد و با تنی چند از روستائیان برخوان بنشست و چنین گفت: من همتای شمایم ما توشه و زاد خود وابسته به شما وام داریم. پایداری دولت از دسترنج شماست اما شما بی جنب و جوش ما خویشتن داری نتوانید كرد و بر جای استوار نتوانید بود. همواره مانند برادر یگانه و مهربان زندگی كنیم) ( سیاحت نامه فیثاغورث ص 36)كورش بزرگ همچون زرتشت به این باور ایرانی پایبند بوده است كه هر كس در پرستش خدای خود و انتخاب دین خود آزاد است.افسوس كه موبدان زرتشتی عصر ساسانی به این دستاورد با ارزش فرهنگ ایرانی با سختگیری و خشونتهای بی شمار و اعمال سلیقه های شخصی در تحریف آئین زرتشت, آسیب زدند.
هرودوت، تاریخ نویس یونانی، از فراتر از دوهزاروپانصد سال پیش گزارش میدهد که کورش شاهنشاهی دادگستر بود که با مردم سرزمینهای زیر فرمان خود با احترام رفتار میکرد، که فرهنگ و آداب و رسوم آنان را ارج می نهاد، که باورها، آئین ها و دینهای گوناگون آنها را محترم میداشت و هیچگاه نمیکوشید زبان، دین وآئین و فرهنگ خود را بر آنان تحمیل کند. به مردم و خواسته های آنان گوش فرا میداد و چنانچه پیشنهاد سازنده ای ارائه میدادند، آنان را می ستود. هرودوت می افزاید: "مردم سراسر شاهنشاهی ایران کورش را " پدر" می نامیدند.

۱۳۸۶ بهمن ۲۴, چهارشنبه

هرودوت چه مي گويد ؟

هرودوت نقل می‌كند كه كرزوس ثروت خود را به سولون نشان داد و آنگاه از وی پرسید كه به نظر او خوشبخت‌ترین مردم كیست. سولون نام سه نفر را كه هر سه مرده بودند بر زبان آورد، و به عذر آنكه نمی‌داند فردا چه بلایی بر سر كرزوس خواهد آمد، از اینكه وی را در ردیف خوشبختان قرار دهد خودداری كرد. كرزوس سولون را همچون مرد ابلهی از پیش خود راند. پس از آن برضد كشور پارس به كنكاش پرداخت، و چیزی نگذشت كه قشون كوروش را پشت دروازه‌های شهر خویش یافت. همان مورخ می‌گوید كه علت شكست كرزوس آن بود كه از تن شترهای سواران پارسی بویی برمی‌خاست كه اسبان لیدیاییها به آن عادت نداشتند و سواران خود را از میدانهای جنگ بیرون می‌بردند؛ و به این ترتیب بود كه شهر ساردیس به تصرف پارسیها درآمد. مطابق روایت قدیمی، كرزوس فرمان داد تا تلی از هیزم فراهم سازند و خود وی، زنان و دخترانش ، و شریفترین جوانان زنده مانده از میان شهروندان بر آن قرار گرفتند؛ او به خصیها (خواجگان حرمسرا)ی خود فرمان داد تا هیزم را آتش بزنند و او و دیگران را با هم بسوزانند. در آخرین لحظات زندگی به یاد سخن سولون افتاد و بر نادانی و كوردلی خویش افسوس خورد و خدایان را ملامت كرد كه آن همه قربانیهای او را گرفته و بدبختی و فنا را، در پاداش، نصیب او كرده بودند. اگر گفته هرودوت را باور كنیم، كوروش را بر وی رحمت آمد و فرمود تا آتش را خاموش كنند، و كرزوس را با خود به ایران برد و او را از رایزنان نزدیك و مورد اعتماد خویش ساخت.

سفارش نامه (وصيت) كوروش بزرگ

فرزندان من، دوستان من! من اكنون به پایان زندگی نزدیك گشته‌ام. من آن را با نشانه‌های آشكار دریافته‌ام.
وقتی درگذشتم مرا خوشبخت بپندارید و كام من این است كه این احساس در کردار و رفتار شما نمایانگر باشد، زیرا من به هنگام كودكی، جوانی و پیری بخت‌یار بوده‌ام. همیشه نیروی من افزون گشته است، آن چنان كه هم امروز نیز احساس نمی‌كنم كه از هنگام جوانی ناتوان‌ترم.
من دوستان را به خاطر نیكویی‌های خود خوشبخت و دشمنانم را فرمان‌بردار خویش دیده‌ام.
زادگاه من بخش كوچكی از آسیا بود. من آنرا اكنون سربلند و بلندپایه باز می‌گذارم. اما از آنجا كه از شكست در هراس بودم ، خود را از خودپسندی و غرور بر حذر داشتم. حتی در پیروزی های بزرگ خود ، پا از اعتدال بیرون ننهادم. در این هنگام كه به سرای دیگر می‌گذرم، شما و میهنم را خوشبخت می‌بینم و از این رو می‌خواهم كه آیندگان مرا مردی خوشبخت بدانند. مرگ چیزی است شبیه به خواب . در مرگ است كه روح انسان به ابدیت می پیوندد و چون از قید و علایق آزاد می گردد به آتیه تسلط پیدا می كند و همیشه ناظر اعمال ما خواهد بود پس اگر چنین بود كه من اندیشیدم به آنچه كه گفتم عمل كنید و بدانید كه من همیشه ناظر شما خواهم بود ، اما اگر این چنین نبود آنگاه ازخدای بزرگ بترسید كه در بقای او هیچ تردیدی نیست و پیوسته شاهد و ناظر اعمال ماست.
باید آشكارا جانشین خود را اعلام كنم تا پس از من پریشانی و نابسامانی روی ندهد.
من شما هر دو فرزندانم را یكسان دوست می‌دارم ولی فرزند بزرگترم كه آزموده‌تر است كشور را سامان خواهد داد.
فرزندانم! من شما را از كودكی چنان پرورده‌ام كه پیران را آزرم دارید و كوشش كنید تا جوان‌تران از شما آزرم بدارند.
تو كمبوجیه، مپندار كه عصای زرین پادشاهی، تخت و تاجت را نگاه خواهد داشت. دوستان یک رنگ برای پادشاه عصای مطمئن‌تری هستند.
همواره حامی كیش یزدان پرستی باش، اما هیچ قومی را مجبور نكن كه از كیش تو پیروی نماید و پیوسته و همیشه به خاطر داشته باش كه هر كسی باید آزاد باشد تا از هر كیشی كه میل دارد پیروی كند .
هر كس باید برای خویشتن دوستان یك دل فراهم آورد و این دوستان را جز به نیكوكاری به دست نتوان آورد.
از كژی و ناروایی بترسید .اگر اعمال شما پاك و منطبق بر عدالت بود قدرت شما رونق خواهد یافت ، ولی اگر ظلم و ستم روا دارید و در اجرای عدالت تسامح ورزید ، دیری نمی انجامد كه ارزش شما در نظر دیگران از بین خواهد رفت و خوار و ذلیل و زبون خواهید شد . من عمر خود را در یاری به مردم سپری كردم . نیكی به دیگران در من خوشدلی و آسایش فراهم می ساخت و از همه شادی های عالم برایم لذت بخش تر بود.
به نام خدا و نیاکان درگذشته‌ی ما، ای فرزندان اگر می خواهید مرا شاد كنید نسبت به یكدیگر آزرم بدارید.
پیكر بی‌جان مرا هنگامی كه دیگر در این گیتی نیستم در میان سیم و زر مگذارید و هر چه زودتر آن را به خاك باز دهید. چه بهتر از این كه انسان به خاك كه این‌همه چیزهای نغز و زیبا می‌پرورد آمیخته گردد.
من همواره مردم را دوست داشته‌ام و اكنون نیز شادمان خواهم بود كه با خاكی كه به مردمان نعمت می‌بخشد آمیخته گردم.
هم‌اكنون درمی یابم که جان از پیكرم می‌گسلد ... اگر از میان شما كسی می‌خواهد دست مرا بگیرد یا به چشمانم بنگرد، تا هنوز جان دارم نزدیك شود و هنگامی كه روی خود را پوشاندم، از شما خواستارم كه پیكرم را كسی نبیند، حتی شما فرزندانم. پس از مرگ بدنم را مومیای نكنید و در طلا و زیور آلات و یا امثال آن نپوشانید . زودتر آنرا در آغوش خاك پاك ایران قرار دهید تا ذره ذره های بدنم خاك ایران را تشكیل دهد . چه افتخاری برای انسان بالاتراز اینكه بدنش در خاكی مثل ایران دفن شود.
از همه پارسیان و هم‌ پیمانان بخواهید تا بر آرامگاه من حاضر گردند و مرا از اینكه دیگر از هیچگونه بدی رنج نخواهم برد شادباش گویند. به واپسین پند من گوش فرا دارید. اگر می‌خواهید دشمنان خود را تنبیه كنید، به دوستان خود نیكی كنید.

سفارش نامه (وصيت) داريوش بزرگ

اینک من از دنیا میروم بیست وپنج کشور جزء امپراتوری ایران است. و در تمام این کشور ها پول ایران رواج دارد وایرانیان در آن کشور ها دارای احترام هستند . و مردم کشور ها در ایران نیز دارای احترام هستند.جانشین من خشایار شا باید مثل من در حفظ این کشور ها بکوشد . وراه نگهداری این کشور ها آن است که در امور داخلی آنها مداخله نکند و مذهب وشعائر آنان را محترم بشمارد.اکنون که من از این دنیا می روم تو دوازده کرور در یک زر در خزانه سلطنتی داری و این زر یکی از ارکان قدرت تو میباشد . زیرا قدرت پادشاه فقط به شمشیر نیست بلکه به ثروت نیز هست . البته به خاطر داشته باش تو باید به این ذخیره بیفزایی نه اینکه از آن بکاهی . من نمی گویم که در مواقع ضروری از آن برداشت نکن ، زیرا قاعده این زر در خزانه آن است که هنگام ضرورت از آن برداشت کنند ، اما در اولین فرصت آنچه برداشتی به خزانه برگردان . مادرت آتوسا برمن حق دارد پس پیوسته وسایل رضایت خاطرش را فراهم کن .ده سال است که من مشغول ساختن انبار های غله در نقاط مختلف کشور هستم و من روش ساختن این انبار ها را که از سنگ ساخته می شود وبه شکل استوانه هست در مصر آموختم و چون انبار ها پیوسته تخلیه می شود حشرات در آن بوجود نمی آیند و غله در این انبار ها چند سال می ماند بدون اینکه فاسد شود و توباید بعد از من به ساختن انبار های غله ادامه بدهی تا اینکه همواره آذوقه دو و یا سه سال کشور در آن انبار ها موجود باشد . و هر ساله بعد از اینکه غله جدید بدست آمد از غله موجود در انبار ها برای تامین کسری خواروبار از آن استفاده کن و غله جدید را بعد از اینکه بوجاری شد به انبار منتقل نما و به این ترتیب تو هرگز برای آذوغه در این مملکت دغدغه نخواهی داشت ولو دو یا سه سال پیاپی خشکسالی شود .هرگز دوستان وندیمان خود را به کار های مملکتی نگمار و برای آنها همان مزیت دوست بودن با تو کافی است . چون اگر دوستان وندیمان خود را به کار های مملکتی بگماری و آنان به مردم ظلم کنند و استفاده نامشروع نمایند نخواهی توانست آنها را به مجازات برسانی چون با تو دوست هستند و تو ناچاری رعایت دوستی بنمایی .کانالی که من میخواستم بین شط نیل و دریای سرخ بوجود بیاورم هنوز به اتمام نرسیده و تمام کردن این کانال از نظر بازرگانی و جنگی خیلی اهمیت دارد تو باید آن کانال را به اتمام برسانی و عوارض عبور کشتی ها از آن کانال نباید آنقدر سنگین باشد که ناخدایان کشتی ها ترجیح بدهند که از آن عبور نکنند .اکنون من سپاهی به طرف مصر فرستادم تا اینکه در این قلمرو ، نظم و امنیت برقرار کند ، ولی فرصت نکردم سپاهی به طرف یونان بفرستم و تو باید این کار را به انجام برسانی . با یک ارتش قدرتمند به یونان حمله کن و به یونانیان بفهمان که پادشاه ایران قادر است مرتکبین فجایع را تنبیه کند .توصیه دیگر من به تو این است که هرگز دروغ گو و متملق را به خود راه نده ، چون هردوی آنها آفت سلطنت هستند و بدون ترحم دروغ گو را از خود دور نما . هرگز عمال دیوان را بر مردم مسلط نکن ، و برای اینکه عمال دیوان بر مردم مسلط نشوند ، قانون مالیات وضع کردم که تماس عمال دیوان با مردم را خیلی کم کرده است و اگر این قانون را حفظ کنی عمال حکومت با مردم زیاد تماس نخواهند داشت .افسران وسربازان ارتش را راضی نگه دار و با آنها بدرفتاری نکن . اگر با آنها بد رفتاری کنی آنها نخواهند توانست معامله متقابل کنند . اما در میدان جنگ تلافی خواهند کرد ولو به قیمت کشته شدن خودشان باشد و تلافی آنها اینطور خواهد بود که دست روی دست می گذارند و تسلیم می شوند تا اینکه وسیله شکست خوردن تو را فراهم کنند .امر آموزش را که من شروع کردم ادامه بده وبگذار اتباع تو بتوانند بخوانند وبنویسند تا اینکه فهم وعقل آنها بیشتر شود وهر چه فهم وعقل آنها بیشتر شود ، تو با اطمینان بیشتری میتوانی سلطنت کنی . همواره حامی کیش یزدان پرستی باش . اما هیچ قومی را مجبور نکن که از کیش تو پیروی نماید و پیوسته و همیشه به خاطر داشته باش که هرکس باید آزاد باشد و از هر کیش که میل دارد پیروی نماید .بعد از اینکه من زندگی را بدرود گفتم . بدن من را بشوی و آنگاه کفنی را که من خود فراهم کرده ام بر من به پیچان و در تابوت سنگی قرار بده و در قبر بگذار . اما قبرم را که موجود است مسدود نکن تا هرزمانی که میتوانی وارد قبر بشوی و تابوت سنگی مرا در آنجا ببینی و بفهمی ، که من پدر تو پادشاهی مقتدربودم و بر بیست وپنج کشور سلطنت میکردم ،مردم و تو نیز مثل من خواهی مرد . زیرا سرنوشت آدمی این است که بمیرد ، خواه پادشاه بیست وپنج کشور باشد خواه یک خارکن و هیچ کس در ان جهان باقی نخواهد ماند . اگر تو هر زمان که فرصت بدست می آوری وارد قبر من بشوی و تابوت را ببینی ، غرور وخود خواهی برتو غلبه خواهد کرد ، اما وقتی مرگ خود را نزدیک دیدی ، بگو قبر مرا مسدود نمایند و وصیت کن که پسرت قبر تو را باز نگه دارد تا ینکه بتواند تابوت حاوی جسد تو را ببیند .زنهار زنهار ، هرگز هم مدعی وهم قاضی نشو اگر از کسی ادعایی داری موافقت کن یک قاضی بیطرف آن ادعا را مورد رسیدگی قرار دهد . و رای صادر نماید . زیرا کسی که مدعی است اگر قاضی هم باشد ظلم خواهد کرد .هرگز از آباد کردن دست برندار . زیرا که اگر از آباد کردن دست برداری کشور تو رو به ویرانی خواهد گذاشت زیرا این قاعده است که وقتی کشوری آباد نمی شود به طرف ویرانی می رود . در آباد کردن ، حفر قنات و احداث جاده وشهر سازی را در درجه اول قرار بده .عفو وسخاوت را فراموش نکن و بدان بعد از عدالت برجسته ترین صفت پادشاهان عفو است و سخاوت ، ولی عفو باید فقط موقعی بکار بیفتد که کسی نسبت به تو خطایی کرده باشد و اگر به دیگری خطایی کرده باشد و تو خطا را عفو کنی ظلم کرده ای زیرا حق دیگری را پایمال نموده ای .بیش از این چیزی نمیگویم این اظهارات را با حضور کسانی که غیر از تو در اینجا حاضر هستند ، کردم . تا اینکه بدانند قبل از مرگ من این توصیه ها را کرده ام و اینک بروید و مرا تنها بگذارید زیرا احساس میکنم مرگم نزدیک شده است .

۱۳۸۶ بهمن ۲۳, سه‌شنبه

سرود ملي ايران زمين


سرود ملی ایران ( ای ایران )
ای ایران ای مرز پر گهر
ای خاکت سرچشمه هنر
دور از تو اندیشه بدان
پاینده مانی و جاودان
ای ... دشمن ار تو سنگ خاره ای من آهنم
جان من فدای خاک پاک میهنم
مهر تو چون شد پیشه ام
دور از تو نیست اندیشه ام
در راه تو ، کی ارزشی دارد این جان ما
پاینده باد خاک ایران ما
سنگ کوهت دُر و گوهر است
خاک دشتت بهتر از زر است
مهرت از دل کی برون کنم
بر گو بی مهر تو چون کنم
تا ... گردش جهان و دور آسمان بپاست
نور ایزدی همیشه رهنمای ماست
مهر تو چون شد پیشه ام
دور از تو نیست اندیشه ام
در راه تو ، کی ارزشی دارد این جان ما
پاینده باد خاک ایران ما
ایران ای خرم بهشت من
روشن از تو سرنوشت من

گر آتش بارد به پیکرم
جز مهرت بر دل نپرورم
از ... آب و خاک و مهر تو سرشته شد دلم
مهرت ار برون رود چه می شود دلم
مهر تو چون شد پیشه ام
دور از تو نیست اندیشه ام
در راه تو ، کی ارزشی دارد این جان ما
پاینده باد خاک ایران ما .
شعر : حسین گل گلاب
آهنگ : روح ا... خالقی
خواننده : غلامحسین بنان .

گفته هاي بزرگان

کسانی که میتوانند تو را باورمند به چرندیات بکنند، میتوانند تو را مجبور به انجام کارهای وحشیانه کنند. " ولتر"
من عجب از مردمان دنیا دارم که در هر مسئله به کمال فطانت و نهایت عقل و دقت کوشش خویش را بکار میبرند و موشکافی میکنند، جز در مسئله دین که نه تنها پا بر روی عقل خود میگذارند، بلکه سفیه و دیوانه میشوند و چیزهایی باور مینمایند که هیچ طفل نادانی باور نمیکند و حرفها میزنند که ابداً هیچ سفیه دیوانه ای نمیزند . " ولتر"
انسانها هرگز به اندازه ای که با مفاهیم دینی توجیه شده باشند، شرارت را به کمال و با لذت انجام نمیدهند . " پاسکال "
اگر مردم فقط بخاطر ترس از تنبیه شدن و یا به امید پاداش گرفت خوب هستند، حقیقتا باید خیلی متاسف باشیم . " آلبرت انیشتن "
خداوندا، مرا از شر طرفدارانت حفظ کن .
من به کسانی که خوب میدانند خدا از آنها میخواهد که چکار کنند اعتماد ندارم، زیرا من فهمیده ام که آنها همیشه امیال خود را با امیال خدا یکی میدانند . " سوزان انتونی "
تنها گوسفندان به چوپان نیاز دارند .
به همه چیز شک کنید، غیر از به شک. " رنه دکارت "
یک فیلسوف تابحال هرگز یک روحانی را نکشته است، در حالیکه روحانیون فلاسفه زیادی را کشته اند. " دنیس دیدروت "
دین بهترین وسیله برای ساکت نگه داشتن عوام است. " ناپلئون بناپارت "
کدامیک درست است؟ آیا انسان یکی از خطاهای خداوند است، یا خداوند یکی از خطاهای انسان؟ " فردریش نیچه "
برای سالها گفته شده است که ده فرمان، پایه قوانین و عدالت هستند. هیچ چیز نمیتواند احمقانه تر از این باور غلط باشد، هزاران سال قبل تر از موسی، مصریان قوانین بسیار بهتری داشتند. " رابرت گرین اینگرسال "
وقتی مروجین مذهبی به سرزمین ما آمدند، در دستشان کتاب مقدس داشتند و ما در دست زمینهایمان را داشتیم، پنجاه سال بعد، ما در دست کتاب های مقدس داشتیم و آنها در دست زمین های ما را داشتند. "جومو کیانتا ، اولین رئیس جمهوری کنیا بعد ازاستقلال "
آ
نکس که عقل دارد، دین ندارد وآنکس که دین دارد، عقل ندارد " . ابوالعلی المعری "
مذهب بر مشاهدات جامعه بدوی انسانها بنا نهاده شده است و هرگز آزمایش نشده است، علم بر مشاهدات جامعه پیشرفته انسانها بنا نهاده شده است و همواره آزمایش میشود.
وقتی حقیقت آزاد نیست آزادی حقیقت ندارد .
آدمی شور و شوقی بیهوده است . " سارتر "
ایرانیان در دوران های بسیار کهن بدون اینکه از جائی آموزش یافته باشند در سایه آموزشهای اشوزرتشت به یکتاپرستی پاک و بی آلایشی رسیده بودند زیرا فلسفه گاتها یکتاپرستی است . " پروفسور گیگر "
تاریخ همیشه دو مرتبه تکرار می شود ، یکبار تراژدی و یکبار کمدی . " مارکس "
جنبه مثبت شک این است که هر امری را ممکن فرض می کند . " توماس مان "
در شگفتم از کسانی که بی هیچ مقاومتی به دنیا می آیند و بی هیچ چون و چرایی از دنیا می روند بی هیچ آموخته ای که که هستند ، چه هستند و چرا هستند ؟
زندگی تان را طوری بسازید که هر روز مظهر روشنتری از خدای خویش باشید .
هر ملتی که تاریخ خود را نداند و یا فراموش کند تاریخ برایش تکرار خواهد شد . " ناپلئون بناپارت "
ایرانیان نخستین قومی بودند که به تأسیس امپراطوری اقدام کردند و به همین دلیل باید نقش آنها را در تاریخ ستایش کرد . " هگل "

۱۳۸۶ بهمن ۱۹, جمعه

متن منشور كوروش بزرگ


متن منشور كورش كبير كه به عقيده آگاهان اولين منشور حقوق بشر در جهان به شمار می آيد از نظرتان می گذرد:
(( منم كوروش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه دادگر، شاه بابل، شاه سومر و اكد، شاه چهارگوشهی جهان. پسر كمبوجيه، شاه بزرگ ... نوه كورش، شاه بزرگ ... نبيره چيش پيش ، شاه بزرگ . . .
آنگاه كه بدون جنگ و پيكار وارد بابل شدم، همه مردم گامهای مرا با شادمانی پذيرفتند. در بارگاه پادشاهان بابل بر تخت شهرياری نشستم، مردوك خدای بزرگ دلهای پاك مردم بابل را متوجه من كرد... زيرا من او را ارجمند و گرامی داشتم.
ارتش بزرگ من به آرامی وارد بابل شد. نگذاشتم رنج و آزاری به مردم اين شهر و اين سرزمين وارد آيد.
برده داری را بر انداختم ، به بدبختی های آنان پايان بخشيدم. وضع داخلی بابل و جايگاههای مقدسش قلب مرا تكان داد... من
نيازارند. فرمان دادم كه هيچكس اهالی شهر را از هستی ساقط نكند. فرمان دادم كه همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را
مردوك خدای بزرگ از كردار من خشنود شد... او بركت و مهربانياش را ارزانی داشت . ما همگی شادمانه و در صلح و آشتی مقام بلندش را ستوديم. . .
من همه شهرهايی را كه ويران شده بود از نو ساختم. فرمان دادم تمام نيايشگاه هايی را كه بسته شده بود، بگشايند. همه خدايان اين نيايشگاهها را به جاهای خود بازگرداندم.
همه مردمانی را كه پراكنده و آواره شده بودند، به جايگاههای خود برگرداندم و خانه های ويران آنان را آباد كردم.
همچنين پيكره خدايان سومر و اكد را كه نبونيد بدون واهمه از خدای بزرگ به بابل آورده بود، به خشنودی مردوك خدای بزرگ و به شادی و خرمی به نيايشگاههای خودشان بازگراندم، باشد كه دلها شاد گردد.
بشود كه خدايانی كه آنان را به جايگاههای مقدس نخستينشان بازگرداندم، هر روز در پيشگاه خدای بزرگ برايم زندگانی بلند خواستار باشند...
من برای همه مردم جامعهای آرام مهيا ساختم و صلح و آرامش را به تمامی مردم اعطا كردم. ))